به نام خدا
در دوران بی سروسامانیان تبلیغ برای نمایندگی مجلس رونق فراوان داشت. نمایندگان گرامی بعد از اخذ مدرک دکترا از دانشگاه صنعتی رفیق و هاردوارد ، با هجو سایرین خود را برای چسبیدن به در تنور داغ انتخابات آماده می کردند.
از جمله این آقایان مردی بود به نام ترک کچل شیرازی البته کچلیتش به خاطر ریزش مو نبود که از گذر ایام بود و اگر ایام نمی گذشت او هم کچل نمی شد. به عبارت دیگر چون کهن سال شده بود روغن سرش زیاد گشته و موجب کچلی اش شده بود. تازه از قیمت روغن که نگو!! تازگی کلید برخی از آقایان به قفل اورانیومی ملت می خوره ولی به قفل قند و شکر و روغن نمی خوره.
بماند که این پیرهن بنفش های کلید به دست ، به حرف اوستاشون هم گوش نمی کنن و وقتی هم مشکلی پیش میاد ، می اندازن گردن خوشتیپ های قبلی که من نبودم دستش بود تقصیر کاپشنش بود. اما بگویم از قفل و کلیدها. پیرهن بنفش ها فعلا مشغول باز کردن قفل هسته ای هستن ولی یکی نیست بگه آخه برادر من خوشگل من اون قفله رو ولش کنین. یکم به قفلهای صنعتی و کشاورزی و مسکن و دانش و فرهنگ و درمان و بیکاری و قاچاق و ... دقت کنین. داداش ننداز گردن کاپشنش ؛ بابا اصلا کاپشنش چینی بود ولی بلاخره دوتا بیل که برامون زد.